جدول جو
جدول جو

معنی کتاره زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کتاره زدن
(رَ کَ دَ)
به کار بردن کتاره در حرب یا نزاع. رجوع به شواهد ذیل کتاره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
کنایه گفتن، کلمۀ کنایه آمیز به کسی گفتن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ نُ / نِ / نَ دَ / بِ دَ)
قبه و خیمه و خرگاه برپای کردن. (آنندراج) : بر سر رستم ستاره زده بودند که او را سایه همی داشت، باد برآمد و آن سایه بان بر آن افکند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
یکی خیمۀ پرنیان ساخته
ستاره زده جای پرداخته.
فردوسی.
دهی دید خوش دل بدو رام کرد
ستاره زد آنجا و آرام کرد.
اسدی.
فلک فزون شود ار لشکرش ستاره زنند
زمین کم آید اگر دامن خیام کشند.
ابورجائی غزنوی (از آنندراج).
و رجوع به ستاره شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دور شدن. برکنار گردیدن: و هوشهنگ که چهارم بطن بود از فرزندان او، ولی عهد گردانید و به مرگ خویش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مردن. (یادداشت ایضاً) : وبایی عظیم پدید آمد پس هر کسی را عزیزی کناره می شد صورتی می ساخت مانند او. (فارسنامۀ ابن بلخی). چون پدرش کناره شد در شکم مادر بودو تاج بر شکم مادرش نهادند. (فارسنامۀ ابن بلخی). و نزدیک منذر رفت و آنجا می بود تا پدرش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 75)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ / رَ بَمَ دَ)
تیغ زدن گون تا صمغ آن که کتیرا باشد بیرون آید. کتیرا گرفتن
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
نوشیدن شراب از کتابی. (فرهنگ فارسی معین) :
یک دو کتابی بزن از دست پیر
تا خبر از سر کتابت دهد.
حبیب خراسانی (از فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به کتابی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ خَ)
قداره بند. قمه بند. رجوع به قداره بند شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو اَ تَ)
گفتن عبارت کنایه آمیز. (آنندراج). گوشه زدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عبارت کنایه آمیز گفتن. (فرهنگ فارسی معین) :
گفتی به من که تیغم از ابرو کنایه است
گر می زنی کنایه نگارا به من بزن.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتابی زدن
تصویر کتابی زدن
بغلی زدن می زدن نوشیدن شراب از کتابی: (یک دو کتابی بزن از دست پیر تا خبر از سر کتابت دهد) (حبیب خراسانی)
فرهنگ لغت هوشیار
گوشه زدن نیش زدن تفشه زدن عبارت کنایه آمیز گفتن: گفتی بمن که تیغم از ابرو کنایه است گر میزنی کنایه نگارا، بمن مزن. (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاره زدن
تصویر نقاره زدن
نقاره را بصدا در آوردن نقاره نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
((~. زَ دَ))
منظور خود را غیرصریح بیان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
إغاظةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
Insinuate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinuer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
ほのめかす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
کنایہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
ইঙ্গিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
บอกเป็นนัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
kumaanisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
רמוז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
暗示
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinuar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
암시하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
mengisyaratkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
इशारा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinuare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinuar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
натякати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
намекать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insynuować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinuieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کنایه زدن
تصویر کنایه زدن
insinueren
دیکشنری فارسی به هلندی